کاش میشد!
بسم الله
به مناسبت روز دختر.
اول روز دختر را بر دختران پاک سرشت سرزمین م که در گرماگرم روزهای تابستان و در سرمای سوزان زمستان حجاب خود را حفظ می کنند تبریک میگویم. راستش فکر می کنم صاحبان اصلی روز دحتر هم همین دختران باشند. چرا که علت نامگذاری این روز ولادت بانو فاطمه معصومه علیها سلام است.
اما بعد.
نوشتن از حجاب همواره موضوعی دشوار است. خصوصن وقتی که موضوع و موضع درباره انتخاب نوع پوشش برای بانوان باشد. چرا که گاهی به دلیل موضعگیریهای جنسگرایانه، امکان تفکر دقیقتر و تصمیم گیری از روی عقل و نه از روی احساس، از افراد گرفته میشود. در این پست قصد دارم تا درباره یک نگاه کاملن شخصی صحبت کنم. نگاهی که ممکن است بعدتر در انتخاب همسر و تربیت فرزندان موثر باشد.
هدهد همانطور که در معرفی هم گفته بودم قرار بود نسبت به اطرافش آگاه تر نگاه کند و چیزهایی بنویسد که دیگران شاید کمتر به آن توجه کرده باشند یا از آن نوشته باشند. یکی از موضوعاتی که توجه مرا جلب کرد و بعدتر به نوشتن این پست منجر شد، تغییر رفتارهای افراد در پی دیدن اتفاقاتی است که برای اطرافیانشان می افتد. واضح تر برای شما می نویسم. مثلن مساله اجتماعی که به تازگی بیشتر رخ میدهد، این است که افراد به بهانهی خلافی که در جاهای مختلف میبینند و ... از دین اظهار رویگردانی میکنند. (اختلاسها و پوشش رسانهای و موج سواری سیاسی تبعات جبرانناپذیری خواهد داشت به خصوص در زمینههای فرهنگی و مذهبی که بماند) این افراد با این بهانه که اگر فلانی نمایندهی دین است و چهرهای مذهبی دارد و این کار از او سرزده دیگر نمی شود به این دین عمل کرد، از اسلام رو بر میگردانند. مشابه این قضیه را بنده در یکی از همسایگان مشاهده کردم. یکی از دختران محجبه ی ساختمان پس از اینکه یکی از آشنایانشان(پسری مذهبی بود) از دختر غیرمحجبهی ساختمانمان خوشش آمد و ازدواج کردند چادرش را جمع و جور کرد و متاسفانه از حجاب کامل فاصله گرفت. برای بنده که هر دو ظاهر ایشان را دیده بودم به نظرم چادر بهشان بیشتر میآمد.(در چنین مواقعی باید هزار آیه و حدیث بیاوری که ایشان را گذرا دیدهای و ... تا دوستان جان که احتمالن خواننده ی این سطور هستند یک وقت فکر اذیت کردن به ذهن مکرمشان خطور نکرده و اصطلاحن داستان نشود) هرچند نمیشود این را گفت که اسلام دست و بال ما را بسته و مادر خانواده هم به دلیل اینکه یک وقت تصور خواستگاری رخ ندهد حاضر به تذکر دادن زبانی به ایشان نیستند. این نمونهها را دیدهام. مواردی که عموما در دانشگاه رخ داده و دخترانی پس از ورود به دانشگاه چادری شده اند یا چادر را کنار گذاشته اند. درباره ی علل این اتفاق، نمونه ای که شاهد مثال آوردم، تنها یک علت بود و علل دیگری نیز در کار بوده است.
این مورد را شاید راحت تر شما در مورد بازیگران شاهد بودهاید. افرادی مانند خانم الهام حمیدی و دیگرانی که در فیلمها چهرهی چادری شان را دیده ایم و بعد تر در عکسهای جشنواره ای و ... چهرهی غیر محجبه شان را. این بازیگران به نظر شخصی بنده چهره چادری شان به مراتب بهتر از چهرهی زرق و برق دار چشنواره ایشان بوده و اتفاقن همان چهره ها و شخصیت های چادری فیلمشان باعث محبوبیت و ورود آنها به لیست بازیگران محبوب مردم بوده است.
حالا می رسیم به نام این پست. ای کاش می شد واقعن در یک فضای دوستانه تر و به دور از موضعگیری ها دشمنانه و خصمانه، به چنین افرادی گفت که باور بفرمایید چادر به چهرهی شما بیشتر میآید. ای کاش می شد گفت که فرق شما و بازیگران هالیوودی در همین نکته نهفته است که ممکن است در فیلمی واقعن چهرهی پر زرق و برقی نداشته باشید اما بازی شما دیده میشود و محبوبیت برایتان ایجاد می کند. ای کاش می شد به این بازیگران گفت که جای تبدیل خودتان به نسخهی ایرانیزه شده ی هالیوودیها، شخصیت مستقلی از خودتان نشان بدهید.
اما ای کاش تر برای دختران سرزمینم ایران که همه روزه مورد هجمه ی دشمنان فرهنگی و منافقین داخلی قرار میگیرند. ای کاش دختران این سرزمین بدانند که چادر پوشش خوبی است. ای کاش دختران این سرزمین بدانند که چادر بسیاری از عیوب را میپوشاند و کمک می کند تا در اجتماع شخصیت و تفکرشان بیش و پیش از قیافه و ظاهرشان مورد قضاوت قرار گیرد. ای کاش میشد به دختران سرزمینم بگویم شان شما از دختران غربی و شرقی بالاتر است. ای کاش میشد گفت که تقوای الهی پیش بگیرید و باور کنید که خدا یجعل به مخرجا، و یرزقه من حیث لایحتسب. که خدا اگر لازم باشد فرشته ای به شکل انسان از آسمان در راه زندگی شخص میگذارد و لازم نیست در رقابتی بی پایان برای نمایش، ذختران تمام داشتههای خود را خرج کنند.
ای کاش میشد به دختران گفت که چادر بهشان بیشتر میآید.
ای کاش میشد.
روز دختر مبارک باشد. ای کاش این آرزوها روزی به خاطره بدل شود به لطف و عنایت پروردگار.
والسلام