عشق بنده
بسم الله
از عشق می خواهم بنویسم. خدا جا به جا در قرآن از یحب صحبت کرده است و یادآوری که کرده خدا این گروه را دوست دارد و خدا آن گروه را دوست دارد و خلاصه خدا در معرفی آشکار دوست داشتنی هایش از بنده هایش کم نگذاشته است. ولی بنده ها کجاها در قرآن عاشق خدا شده اند؟ و این عشق را چه طور نشان داده اند؟
در ادبیات خودمان، وقتی صحبت از عشق و عاشقی به میان می آید، برای عاشق توصیفات و حالاتی بیان می شود. مثلا در داستان فرهاد و شیرین، فرهاد از عشق، به کندن بیستون مشغول می شود. اگر کوه بیستون را دیده باشید، معلوم ست که فرهاد به چه کاری دست زده است و عمق عشق اش تا چه حد بوده است، که کاری ناممکن را می خواسته ممکن کند! اما در قرآن کجا هست که وصف عاشقی بنده ها را کرده باشد؟ اصلا بنده ی عاشق چگونه می شود و چه کارها می کند؟
همین طور که داشتم به عشق می اندیشیدم یک آیه پرید توی ذهنم.
«الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»
این آیه یکی از نشانه های عاشق ها بود. می گفت یک عده از مردم هستند که چنان عاشق خدا هستند، که یک لحظه هم یاد او را فراموش نمی کنند. عاشق هستند دیگر. می نشینند در فکر اویند. با فکر او بلند می شوند و با فکر او تمام عالم را می بینند. عاشقی را عمل می کنند. خلاصه اینکه نفس نمی کشند این عاشق ها مگر اینکه یاد معشوق را در خاطر خود داشته باشند. از این مدل توصیف عاشقی، در اشعار شعرا هم یافت میشد. مثلا در این شعر باباطاهر:
«به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم»
می خواهم کمی بیشتر از عشق بنده ها به خدا و وصف حال عاشقان به خدا، در کتاب خدا بخوانم. می خواهم یاد بگیرم عاشقانه خدا را بخواهم.
خدایا! تو بذر عشق به جان بنده هایت نشانده ای و حالشان دگرگونه ساخته ای،
خدایا! تو خود باغبان این بذر باش و تو خود آن را در جان ما به ثمر نشان.
خدایا! عاشقی راه و چاه دارد. خودت ما را در راه مستقیم اش نگاه دار و از چاه هایش حفظ کن.
والسلام